بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

اعتماد



 تکیه بده

 اما به شانه های کسی که

 اگر خوابت برد

 سرت را بر زمین نگذارد

 و ...

 برود.

متنی از منوچهر احترامی

منوچهر احترامی داستان نویس کودکان و نوجوانان بود که در اسفند 87 دیده از جهان فروبست
متن زیر داستان کوتاهی از اوست 
 
مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند ,
قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند,
لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند,
لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها,
قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند,
عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت ماره ا شدند,
مارها باز گشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند,
حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن  به دنیا می آیند,
تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است,
 
اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان

خوشحالی کاذب

روزایی که زیادی بهم ابراز علاقه می کنی

تا سر دماغمو بیشتر نمی بینم

بقیه می گن :

دوباره هم فیس و افاده 

کسب تجربه


اگر می خواستی بهترین تجربه زندگیتو به من یاد بدی

چی بهم می گفتی؟


بازم رویا


روزگار نبودنت را برام دیکته می کند

و نمره من باز می شود صفر

هیچ وقت نبودنت را یاد نمی گیرم