هم نفس ترانه هام
خالی جات تو لحظه هام
نبودتو حس می کنم
تو تک تک ثانیه هام
بیا یه کاری کن برام
بیا یه کاری کن برام
دستای پاره ی من برای آسایش دوتامون داره کار می کنه
تو جزیی از منی
می دونم هیچ تعهدی به هم نداریم
آرامش تو تو این دنیا از خودمم مهم تره
آسون دلتو به دست نیوردم
خوشحالم که کارم حلاله
چند دقیقه است که نیمه شب تمام شده فردا آمده
چه خوب بود اگر اینجا بودی
ماه از پنجره اتاقم پیداست
یاد قدیم بخیر
تو می گفتی دلت برایم تنگ شد من بالای سرتم
و این را وقتی بدر کامل بود می گفتی