بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

بیکران مهر

تو رقص دلربای ساقه های طلایی گندم در موسقی بادی

بعضی از کارای خدا چرا اینجوریه

 

دختر زیبایی بود ظریف و با همه ظرافت و جذابت های زنانه  

بسیار مهربان بود و منضبط خوش پوش بود و بسیار به وضع ظاهر خود رسیدگی داشت 

تحصیلکرده و ثروتمند با اخلاق و درایت  

از خانواده خوب و فهمیده ای بود 

....................................................................... 

 اما از همیشه تا دوباره عمرش تنها بود 

...................................................................... 

برایم تعریف کرد که هرگز دوستی نداشته  

نه دختر نه پسر 

برعکس شغل پر مشغله و زیبایی و وضعیت سطح بالایش پز از تعجب شدم 

می گفت : 

همیشه تنهام 

دوستی ندارم که با او صحبت کنم یا بیرون بروم  

آدمی نیستم که تنها برای گردش بیرون بروم برعکس اینکه بسیار اجتماعی بود 

تنها سرگرمیش کار بود و کار که خسته اش کرده بود 

می گفت تنها یکی از افراد فامیل است که هرگز قصد ازدواج با من رو ندارد 

اما همیشه که با من حرف می زند آرزوی همسری چون من را برای خودش داره

هرگز از بدخلقی هایم نسبت به خود ناراحت نشده 

هرجور که بگی امتحانش کردم 

هر حرفی که بگی تاحالا بهش زدم 

همه جوره رنجوندمش 

اما همه جوره دوسم داره  

همه کار واسم می کنه اگه یه تار مو از سرم کم بشه شب و روز خودشو سیاه می کنه 

غصه اینو می خوره که تو سرما نفس نکشم 

غضه می خوره که زیاد توی ورزشگاه خودمو خسته نکنم 

نگرام می شه دیر نرسم کم نخورم زیاد کار نکنم  

نمی زاره آب توی دلم تکون بخوره  

هنوز دهنمو باز نکردم واسم انجام داده تموم شده 

فقط نمیدونم........................... 

........................................... 

وقتی بهش می گم تو چرا اینجوری می گه تو یدونه ایی اونم جهت نمونه ای 

مثه تو هیچ جا پیدا نمی شه 

تو مهربونی  خوشگلی با مرامی چه و چه و چه و ...................... 

فقط نمی دونم  

چرا باید با این همه تنهایی من کسی توی زندگیم باشه که فقط توی رویاهاش 

دوست داره من همسرش باشم توی رویاهاش می خواد مادر بچه هاش باشم 

توی رویاهاش 

می گفت چرا کسی که پیدا شده و دوستم داره باید توی رویاش منو بخواد  

چرا این تصویر واقعیت واسه خدا اینقد سخته 

مگه خدا نمی بینه که منو دوست داره  

چرا یه چاره ای واسه ما انجام نمی ده 

می گفت هر وقت به این مرد و کاراش فکر می کنم که چقد نابه 

نمی فهمم ..................... نمی فهمم 

بعضی از کارای خدا چرا اینجوریه