مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودند ,
قورباغه ها به لک لک ها شکایت کردند,
لک لک ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند,
لک لک ها گرسنه ماندند و شروع کردند به خوردن قورباغه ها,
قورباغه ها دچار اختلاف دیدگاه شدند,
عده ای از آنها با لک لک ها کنار آمدند و عده ای دیگر خواهان باز گشت ماره ا شدند,
مارها باز گشتند و همپای لک لک ها شروع به خوردن قورباغه ها کردند,
حالا دیگر قورباغه ها متقاعد شده اند که برای خورده شدن به دنیا می آیند,
تنها یک مشکل برای آنها حل نشده باقی مانده است,
اینکه نمی دانند توسط دوستانشان خورده می شوند یا دشمنانشان
فوق العاده زیبا بود....
اگه اجازه بدی از این بخش وبلاگت استفاده کنم و برای دوستام ایمیلش کنم
اسلام علیک تا خواهر شیرین
چه عجب یادی از فقیر فقرا کردین؟
غیبت غیر موجه داشتیااااا
وبلاگ خیلی اموزنده ای داری
از مطالبش خوشم می یاد
به بلاگ منم سر بزنین و نظرتون رو بهم بگید
خوشحال می شم
سلام
یه جایی خونده بودم خیلی باحاله
البته جوابش معلومه دیگه توسط دوستان و دشمنان
کلا قورباغه چیه آخه چندشم میشه همون بهتر بوخورنشون
آپم سربزن
سلاااام
پیدات نیس شیرین باجی
مارو هم که فراموش کردی